بارسلون بعد از پویول؛ شهر بیدفاع!
بارسلونا برای دومین سال پیاپی در آستانه حذف از لیگ قهرمانان اروپا به شکل مفتضحانهای قرار داشت. آبیاناریها پیروزی ۳ بر صفر در دیدار رفت مقابل لیورپول را از دست داده بودند و جهان فوتبال از ناتوانی بلوگرانا در حفظ کسب نتیجه نیوکمپ، در شوک و شگفتی عظیمی فرو بود. وضعیت کاتالانها و حذفشان، زمانی شکل و شمایل مفتضحانهتری به خود گرفت که تیم مدعی قهرمانی، گل چهارم را نیز به شکل عجیبی دریافت کرد. روی گل چهارم سرخپوشان مرسیساید به آبیاناریها، نبوغ و زیرکی «الکساندر ترنت آرنولد» مدافع راست جوان لیورپولیها پیش از هر اتفاق دیگری به چشم آمد؛ مدافع انگلیسی که برای زدن کرنر به گوشه زمین رفته بود از توپ لحظهای فاصله گرفت اما به یکباره پشت توپ برگشت و آن را به سمت محوطه جریمه حریف صاحبنام و پر ستاره فرستاد. جایی که میشد بهت، حیرت و غافلگیری را در چشم تکتک بازیکنان بلوگرانا دید. «دیووک اوریگی» در بهترین زمان در مناسبترین مکان حضور داشت و توپ را به تور چسباند تا سرخهای حاضر در ورزشگاه سکوها را منفجر کنند. در همان حین، هواداران بارسلونا با چشمانی اشکبار خوشحالی بازیکنان لیورپول را به نظاره نشستند و تنها یک نکته در ذهنشان مدام تکرار میشد: «اگر پویول هنوز بازی میکرد؛ چنین اتفاقی هرگز و تحت هیچ شرایطی رخ نمیداد.»
«جرارد پیکه» که با «کارلس پویول» در سالهای طلایی بارسلونا زوج خط دفاعی این تیم را تشکیل میداند، در سال ۲۰۱۱ در گفتگو با نشریه «گاردین» از کاپیتان افسانهای آبیاناریها خاطره جالبی را تعریف کرده بود: «من بارسلونا را بدون پویول نمیتوانم تصور کنم. او من را از پا میاندازد. به یاد دارم پس از بازگشتش از مصدومیت، در اواسط مسابقه به او گفتم که دلم برایت تنگ شده بود. پویول در جواب به من گفت حالا زمان این حرفها نیست، دهانت را ببند و روی بازی تمرکز کن! او هرگز دست از تلاش برای موفقیت تیم بر نمیدارد.»
جرارد اتفاق دیگری را نیز بازگو کرده است: «در یکی از بازیها، به علت مصدومیت یکی از بازیکنان، دیدار دقایقی از جریان افتاده بود. به پویول گفتم که آرام باش، بازی ۴ بر صفر به سود ما است و تنها ۳ دقیقه زمان باقی مانده. او گفت خب که چه؟ تمرکز کن! من خندهام گرفته بود! پویول شما را همیشه آماده و گوش به زنگ نگاه میدارد. او تا آخرین لحظه برای موفقیت میجنگند. نه خود تمرکزش را از دست میدهد و نه اجازه میدهد سایرین حواسشان به حواشی پرت شود. در جریان یکی از الکلاسیکوهای مهم، هواداران رئال مادرید اشیائی را به سمت ما پرت میکردند. قصد داشتم یک تکه سنگ پرتابشده را به داور نشان دهد. پویول آن را از دستم گرفت، به بیرون پرتاب کرد و از من خواست حواشی را کنار بگذارم و فقط روی بازی تمرکز کنم. کسی نمیتوانست به پویول نه بگوید.»
به همین جهت نیز تصور اینکه پویول اگر در آنفیلد حضور داشت چگونه به عدم تمرکز مدافع تیمش واکنش نشان میداد، غیرممکن است اما قطعاً در حضور کارلس هیچکس جرات نداشت به نتیجه بازی رفت بیاندیشد و کار را تمام شده قلمداد کند. هیچکس اجازه نداشت تا آن اندازه بیخیال بازی کند و از حریف چشم بردارد.
بارسلونا در اواخر دهه نخست قرن ۲۱ و اوایل دهه دوم آن، با سرعت بازی و تاکتیک خاصش به یاد آورده خواهد شد، دورانی که هیچ حریفی یارای مقاوت در برابرش را نداشت و هر رقیبی را از پیش رو برمیداشت. این تیم با «رونالدینیو» و البته ظهور «لیونل مسی» در یادها جایی دستنیافتنی به خود اختصاص داده، جایی که در مرکز تمام آنها پویول قرار دارد. جنگجویی کاتالانی که یکی از سرسختترین بازیکنان تاریخ فوتبال و یکی از بهترین مدافعان تاریخ این ورزش به حساب میآید. اسطورهای فراموشنشدنی که هیچگاه خود را درگیر حواشی نکرد و در مستطیل سبز همچون یک جنتلمن به تمامی اتفاقات واکنش نشان میداد.
پویول میدانست از سرسختیاش چگونه بهره ببرد و به خوب موفق شد خود را برای یک دهه در سطح اول جهان فوتبال حفظ کند. او هوش بالایی نیز در عملکردهای تدافعی داشت. کارلس از مدیریت زمان دقیقی هم در هنگام تکل زدن بهره میبرد و به لطف همین خصیصه تنها توپ مهاجمان حریف را میزد. او به قدری در انجام کارهای دفاعی مهارت داشت که هنر دفاعی را امری ساده برای تماشاگران جلوه میداد.
نخستین تجربه پویول در الکلاسیکو نویدبخش ظهور یک مدافع بزرگ بود؛ آن دیدار همواره با پرتاب سر یک خوک به سمت «لوئیس فیگو» به یاد آورده میشود اما آن شب مشکل بزرگ فیگو، یک مدافع راست جوان به نام کارلس پویول بود، مدافع جوانی که به مدت ۹۰ دقیقه توانست ستاره پرتغالی را مهار کند و اجازه هنرنمایی را به کاپیتان سابق بارسلونا ندهد.
اما اهمیت پویول تنها به آبیاناریها محدود نمیشد و اسطوره در تیم ملی اسپانیا هم نقشی کلیدی ایفا میکرد و مهره بسیار تاثیرگذاری به حساب میآمد. او در یکصد دیدار با پیراهن لاروخا به میدان رفت و در روزهای آغازین امپراطوری فوتبال اسپانیا در جهان فوتبال، نقشی پررنگ در موفقیتهای تیم ایفا کرد. پویول رهبر خط دفاعی اسپانیا در فینال جام ملتهای اروپا ۲۰۰۸ بود که با ثبت «کلینشیت» و تک گل «فرناندو تورس» در تاریخ ماندگار شد.
تیم ملی اسپانیا درست همانند بارسلونا با مهاجمان در ذهن هواداران فوتبال نقش بسته و عدهای قهرمانی اسپانیا را حاصل تلاشهای مهاجمان و بازیکنانی مانند «داوید ویا»، «آندرس اینیستا» و حتی «سسک فابرگاس» میدانند اما در حقیقت خط دفاعی ماتادورها با حفظ کلینشیت در تمام دیدارهای مرحله حذفی و در ادامه دیدار فینال، نقشی مهم در نخستین قهرمانی لاروخا در اروپا پس از ۴۴ سال ایفا کرد. نقشی پررنگتر از مهاجمینِ تیم.
پویول و تیمهایش از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ بیبدیل و بینظیر ظاهر شدند و کارلس توانست در این مدت با بارسلونا و اسپانیا به یک قهرمانی یورو، دو قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا، چهار قهرمانی لالیگا، یک جام حذفی اسپانیا، پنج سوپرجام اسپانیا و دو سوپرجام اروپا برسد. او در ادامه و در سال ۲۰۱۰ قهرمانی جامجهانی را نیز به کلکسیون افتخاراتش افزود و در سالهای بعد یک قهرمانی دیگر در لیگ قهرمانان اروپا، دو قهرمانی دیگر در لالیگا، یک قهرمانی دیگر در جام حذفی اسپانیا، سه سوپرجام دیگر اسپانیا، یک سوپرجام دیگر اروپا و البته دو قهرمانی در جام باشگاههای جهان را نیز به دست آورد. افتخاراتی که در همگی آنها نقشی غیرقابل کتمان داشت.
پویول یک بار درباره خود گفت: «من تکنیک روماریو، سرعت اورمارس یا توان پاتریک کلایورت را ندارم اما در عوض از همه آنها بیشتر تلاش میکنم. من آن دانشآموزی هستم که باهوش نیست اما برای امتحان بسیار درس میخواند، تلاش میکند و کارش را خوب انجام میدهد.»
«خوب بودن» ولی واژه مناسبی برای توصیف عملکرد واقعی او نیست و نمیتواند ویژگیهای کارلس رو به حد کافی تعریف کند. پویول در دوران بازیاش عالی بود؛ اینکه او خود را دانشآموزی غیرباهوش قلمداد میکند نشان از فروتنی و تواضع مدافع اسپانیایی دارد. فروتنی و تواضعی که هیچگاه او را ترک نکرد و احترام همگان را برای او خرید. در واقع به لطف همین فروتنی بود که جدا از توانایی و استعدادش، باعث شد حتی مادریدیها نیز اسطوره بارسلونا را تحسین کنند.
دیگر دلیل تحسین پویول، وفاداری بیحد و اندازهاش به بارسا است؛ کارلس در تمام دوران بازیاش برای تیم مورد علاقهاش به میدان رفت، آنهم در حالی که میتوانست همانند بسیاری از دیگر بازیکنان به جای بازنشستگی در تیمی سطح پایینتر به فوتبالش ادامه دهد اما او نمیخواست جایی جز نیوکمپ به توپ ضربه بزند و نزد!
نکته مهم ماجرا اینجاست که این امکان وجود داشت که پویول هرگز به تیم نخست بارسلونا نرسد! کارلس محصول لاماسیا بود و برای رسیدن به ترکیب باید با «فرانک دیبوئر» رقابت میکرد. با توجه به این مسئله، «لوئیس فنخال» سرمربی وقت آبیاناریها با فروش پویول به مالاگا موافقت کرد اما کارلس پس از دیدن رسیدن «ژاوی هرناندز» – که رابطه دوستی نزدیکی با او داشت – به تیم نخست، پای خود را در یک کفش کرد و با جدایی از بارسا به مخالفت پرداخت. به این ترتیب پویول در تیم محبوبش ماند و ۲ دهه بعد به عنوان یک اسطوره در تیم محبوبش و تنها باشگاه دوران بازیاش، کفشهایش را برای همیشه آویخت و از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
پویول هنگام اعلام خداحافظیاش در دسامبر ۲۰۱۴ گفت: «من به عنوان یک پسر بچه اینجا آمدم و حالا با داشتن یک خانواده از تیم میروم.»